Saturday, February 16, 2013

89

من دلم برای نوشتن تنگ شده 
نوشتن فارسی به صورت روتین تو یه آلونک
همیه این فکرها از اون شبی شروع شد که من خونه امیر بودم و تو اوج مستی و حال خراب شروع کردم همه بلاگ قبلیم و براش خوندن ... شاید سه سالی میشد که نوشته های بلاگم و نخوندم . یهو پرت شدم یه جای خیلی دوری که یادم رفته بود وجود خارجی داره ... 
دلم تنگ شد 
دلم گرفت 
از اینکه یه روزایی انقدر احساس آرامش میکردم با نوشتن ...
 از یه جایی به بعد دیگه ننوشتم .. یا بیشتر نوشته هام متن های کوتاه انگلیسی بود ... شاید چون فکر کردم زندگی حتی ارزش ثبت کردنم نداره ... یا شاید خسته از توضیح دادن زندگی سگیم داشتم 
هنوزم همین عقیده رو دارم اما تفاوتش ایندفعه اینه که من با خوندن حماقتهام و لحظه های ساده  هم خوشحال میشم... یکی دیگه  از معظیت های بزرگ شدن ....




No comments:

Post a Comment